صمدخان شجاعالدوله
(حاجى صمدخان) ملقب به شجاعالدوله. وى یكى از مستبدان بنام است كه با مشروطهخواهان آذربایجان نهایت بد رفتارى را معمول داشت. چون براثر مقاومت مردم آذربایجان، عینالدوله كه از جانب محمدعلىشاه مأمور سركوبى تبریز شده بود، كارى از پیش نبرد و عقبنشینى كرد محمدعلىشاه صمدخان را با لقب شجاعالدوله از تهران به مراغه فرستاد كه به تبریز رود و آزادیخواهان را قلع و قمع كند. صمدخان چون به مراغه رسید، نخست به آزار مردم و گرفتن پول از ثروتمندان پرداخت، و نخستین كسى كه نظر او را جلب كرد تا زهر خشم و كینهاش را به او بچشاند و از سایر اهالى شهر نیز زهرچشمى بگیرد ـ كه دیگر جرأت لب كشودن به نام و مرام و بحث مشروطه را نداشته باشند مرحوم مقدّس مراغهاى بود.صمدخان وقتى دانست كه رهبرى مشروطهخواهان و إجراى نهضت آزادىخواهى در مراغه به عهده این روحانى پاكدل است، دستور داد تا او را از خانهاش بیرون كشند و با دست و پایى بسته در غل و زنجیر، به نزد او آورند.دستور او بلافاصله انجام شد و آن مرد روحانى و مقدّس، با دست و پایى بسته و شكل و شمایلى رنجآور، كشان كشان به نزد صمدخان آورده شد. صمدخان، همین كه آن مرد روحانى و سالخورده را در مقابل خود دید، زبان به فحّاشى و هتّاكى گشود و هرچه ممكن بود، به او بىاحترامى كرد. آنگاه دستور داد كه دستار از سرش بردارند و ریش و محاسن مباركش را بتراشند.آو دستور داد تا در نیمروز سرد و یخبندان سخت زمستانى آذربایجان، آن روحانى سالخورده و نحیف و ضعیفالجثّه را درون حوض آب افكنند.در این صحنههاى دلخراش، آن روحانى پاكنهاد، دیگر تاب و توان از كف داد؛ به طورى كه دیگر قادر نبود حتّى در داخل آب دست و پایى بزند و از فرو رفتن بىاختیار خود در آب یخبسته جلوگیرى كند. صمدخان كه در ایوان نشسته بود و با كیف و لذّتى حیوانى و ددمنشانه آن صحنهها را تماشا مىكرد، وقتى دید كه حاج میرزا محمدحسن نیمهجان روى سطح آب رها شده و در حال جان كندن است، دستور داد تا پیكر نیمهجانش را از حوض بیرون بكشند. آنگاه ریسمانى آوردند و هر دو پایش را بستند و پیكر نحیف و نیمهجانش را روى زمین انداختند. مردم در طول راه، این صحنههاى وحشیانه و رقّتبار را مىدیدند و چون كارى از دستشان ساخته نبود، بغضها را در سینه فرو مىخوردند و اشك درد و دریغ مىافشاندند سپس رو به تبریز نهاد و در 27 ذوالقعدهء 1326 ه . ق. در خانقاه با آزادیخواهان روبرو شد و آنان را شكست داد و از آنجا روانهء خسروشاه گردید و پس از پیوستن سپاهیانى بدو رو به تبریز نهاد و آن شهر را به محاصره گرفت و بر محلاتى از تبریز دست یافت، لكن آزادیخواهان برابر او ایستادند و او را از تبریز راندند. صمدخان چون در تبریز كارى از پیش نبرد و مشروطه رونقى یافت به مراغه بازگشت و به حكومت پرداخت و خود را طرفدار مشروطه مىشناساند؛ اما چون زمزمهء بازگشت مجدد محمدعلىمیرزا به ایران آغاز شد، صمدخان انجمنى ساخت و به مردمان گفت: محمدعلىمیرزا خواهد آمد و مرا نوشته است كه به تبریز روم و مشروطه را براندازم. سپس رو به تبریز نهاد و پس از نبردهاى طولانى عقبنشینى كرد و دیگر بار از در آشتى درآمد؛ اما پس از آنكه روسها به بهانههائى وارد تبریز شدند و مردمكشى را آغاز كردند، صمدخان دیگرباره با پشتیبانى روسیان حكومت شهر را بدست گرفت و خونریزیهاى فراوان كرد و چون بار دیگر كار آذربایجان سر و صورتى یافت، صمدخان چندى از آزار مردم دست كشید؛ اما باز به گردنكشى برخاست و دستور انتخابات را كه بدو رسیده بود نادیده گرفت. پس از سقوط كابینهء علاءالسلطنه و روى كار آمدن كابینهء مستوفىالممالك صمدخان از كار حكومت بر كنار شد و به خانهء خود در نعمتآباد رفت و آنجا نیز نماند و روانهء تفلیس شد. رجوع شود به تاریخ مشروطه تألیف كسروى و تاریخ هیجدهسالهء آذربایجان. آقاى مورخالدولهء سپهر در اخبار روز یكشنبهء 11 ژوئیه 1915 م. نویسد: بموجب اخبار واصله از روسیه صمدخان شجاعالدوله فرمانفرماى تحمیلى آذربایجان كه با مساعدت روسها پیرامون فجایع و مظالم بىشمار گردیده بود در خاك روسیه بمرض سرطان درگذشت. (ایران در جنگ بزرگ ص185).
منبع:http://farabiasl.com
:: موضوعات مرتبط:
مشاهیر مراغه ,
,
:: برچسبها:
مشاهیر مراغه ,